1
تبلیغات
آخرین ارسال های انجمن
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
قالب وبلاگ دنبو عاشق | 0 | 438 | 222 |
قالب وبلاگ پارتی شبانه برای سرویس های بلاگفا ، میهن بلاگ و پرشین بلاگ | 0 | 390 | 222 |
قالب عاشقانه دختر و پسر | 1 | 496 | 222 |
کد آهنگ انگار نه انگار | 0 | 408 | kkkkkk |
قالب زیبا و عاشقانه کلبه | 0 | 411 | kkkkkk |
شروع بکار انجمن | 0 | 378 | kkkkkk |
روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت.
در همسایگی او خانه ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش می داد.
یک روز صبح مرد خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد.
وقتی همسایه صدای در زدن او راشنید خوشحال شد وپیش خود فکر کرداین بار دیگر برای دعوا آمده است.
وقتی در را بازکرد مرد به او یک سطل پر از میوه های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری قسمت میکند که از آن بیشتر دارد..."
ارسال نظر برای این مطلب
تبلیغات
درباره ما
اطلاعات کاربری
نظرسنجی
نظرتون درمورداین سایت چیه
پیوندهای روزانه
کدهای اختصاصی